پایگاه خبری تحلیلی گیل رسا_مائده فلاحتکارضیابری؛داستان را میشود از روزی شروع کرد که «مریم»، زن ۳۴ ساله، بعد از یک روز شلوغ کاری به خانه برمیگردد. هنوز چای روی میز است که فرزندش درباره تکلیف مدرسه میپرسد و همسرش از فشار کار روزانه گلایه میکند. مریم گوش میدهد، آرام میکند، و تلاش میکند تنشهای ریز روز را جمع کند. او نه جامعهشناس است، نه سیاستگذار؛ اما تجربهاش دقیقترین تصویر از حال و هوای خانوادههای امروز ایران است.
نقش زن در تحکیم خانواده همیشه در قالب «مادر» یا «خانهدار» تعریف نمیشود؛ بخش مهمی از آن در مدیریت عاطفی خانه، ایجاد حس امنیت، و حفظ اعتماد میان اعضای خانواده شکل میگیرد. مریم میگوید: «خانه وقتی آرامه که من آرام باشم.» در نگاه اول ساده بهنظر میرسد، اما همین جمله در بسیاری از سیاستها و تحلیلهای جمعیتی به چشم نمیآید. زن برای اینکه بتواند پیوند خانواده را محکم نگه دارد، قبل از هر چیز باید خودش احساس امنیت، احترام و امکان رشد کند.
چالشهای جمعیتی کشور، معمولاً با نمودارهایی توضیح داده میشوند که نرخ باروری رو به کاهش را نشان میدهد؛ اما پشت هر عدد، زندگیهایی مثل زندگی مریم وجود دارد. او بارها درباره فرزند دوم فکر کرده، اما مجموعهای از نگرانیها او را متوقف کرده است؛ نگرانیهایی که نه ناشی از «بیمیلی»، بلکه نتیجه تجربه زیستهاند: آینده شغلی، هزینههای زندگی، زمان محدود، و احساس تنها ماندن در مسیر تربیت کودک. او میگوید: «تا وقتی مطمئن نباشم تنها نیستم، نمیتونم تصمیم بزرگ بگیرم.»
در واقع تصمیم به فرزندآوری برای زنان امروز یک دوگانه میان «دل» و «عقل» نیست؛ بلکه تلاشی است برای هماهنگ کردن این دو. از یکسو عشق به خانواده و میل طبیعی به مادری، و از سوی دیگر نیاز به ثبات، حمایت و تحقق فرصتهای فردی. هر سیاستی که به دنبال تقویت جمعیت است، زمانی مؤثر میشود که این هماهنگی را ممکن کند، نه اینکه زن را میان دو مسیر مجبور به انتخاب کند.
خانوادههایی که زنان در آنها نقش مؤثر، محترم و دیدهشده دارند، معمولاً مسیر طبیعیتری به سمت فرزندآوری طی میکنند. وقتی زن احساس کند پشتوانه دارد –از همسر، شبکه خانواده، محیط کار و خدمات اجتماعی– تصمیمش برای آوردن فرزند، انتخابی آرام و مطمئن میشود، نه واکنشی به فشار یا تبلیغ.
مسئله جمعیت در ایران، بیش از آنکه یک معادله سخت باشد، یک روایت انسانی است. روایتی که از دل روزمرههای زنانی مثل مریم بیرون میآید؛ زنانی که بار اصلی آرام نگه داشتن خانه و امید دادن به خانواده را به دوش میکشند. اگر قرار است آینده جمعیتی کشورترمیم شود، باید از همین نقطه شروع کنیم: احترام به نقش زن، فراهم کردن امنیت شغلی و عاطفی، ایجاد فرصتهای برابر، و ساختن شرایطی که او بتواند هم مادر باشد، هم فردی با آرزوها و برنامههای شخصی.
در نهایت، تحکیم خانواده و عبور از بحران جمعیتی، دو مسیر جدا نیستند؛ هر دو از جایی آغاز میشوند که زن احساس کند تنها نیست و آیندهاش قابل اعتماد است. آیندهای که اگر برای زنان روشن شود، برای خانواده و جامعه نیز روشنتر خواهد بود.





ثبت دیدگاه