گیل رسا_صومعه سرا: در طاهرگوراب و گوراب زرمیخ، روزی سرشار از عشق و محبت فرا رسید. قلبها با امید و شوق به استقبال کاروانی آمده بودند که نویددهنده برکت و رحمت خداوند بود. این کاروان، نماد ادب و احترام، خدام رضوی، پیامآوران عشق و محبت بودند که پرچم متبرک حرم امام رضا (ع) را در دستان خود داشتند.
هوا عطر دلانگیز عشق امام را در خود داشت و هر نسیم، گویی در دل عاشقان، شعری از محبت و وفاداری میسرود. وقتی پرچم زیبای حرم در دل این دو دیار بر افراشته شد، نور ایمان در چشمان مردم میدرخشید. آنان ناگهان احساس کردند که روح رضوی در میان آنها جاری است. هر نگاه و هر قلبی به پرچم متبرک دوخته شده بود، گویا آن پرچم، نمایشگر آرزوها و امیدهای پنهان دلها بود.
آوای شادمانه کودکان و نغمههای دلانگیز بزرگترها در فضای این دو شهر طنینانداز شده بود. صدای “السلام علیک یا علی بن موسی الرضا” به گویشهای گوناگون در گوشها میپیچید و دلها را به سوی حرم یار میکشاند. بزرگترها با چشمان اشکبار و دلهایی پراز عشق، به یاد خاطرات خود از زیارت آن بزرگوار، اشک ریزان بودند. این اشکها نه تنها نشانهای از اندوه، بلکه نشانهای از شکرگزاری بود؛ شکرگزاری از نعمتی که در حیات خود حس میکردند.
مردان و زنان، پیران و جوانان، همه و همه دست به دست هم داده بودند تا در این مراسم شرکت کنند. در میان جمع، دعای خیر و برکت برای یکدیگر رد و بدل میشد و هر کسی آرزوی زیارت حرم را در دل میپروراند. پرچم حرم، که پرچم عشق و پیوند با اهل بیت (ع) بود، دلها را به شوق وا میداشت.
مهمترین حس در این روز، حس نزدیکی به مولا بود. وقتی خدام، با احترام و تواضع، پرچم متبرک را به سمت مردم بردند، گویی دلهای همه به یک سمت یعنی حرم مطهر امام رضا (ع) روانه شد. دلهایی که به عشق امام شکل گرفته و در انتظار روایت عشق و ایثار بودند. در این لحظه وحی را احساس کردند؛ پیامی که از دل آسمان به زمین نازل میشود تا دلهای مایوس را امیدوار کند.
وقتی خدام به میان مردم آمدند، نمایی بینظیر از عشق و دلدادگی شکل گرفت.
در این روز، تماشای چهرههایی که گویی در آغوش معشوقهشان جان گرفتهاند، دلکش و متاثرکننده بود. عشق به امام رضا (ع) و یاد آن امام رئوف در این دیار طنینانداز شد و شور و شوقی تازه در دلها ایجاد کرد. این تجمع معنوی، دیگر صرفاً یک مراسم نبود، بلکه خود یک سفر معنوی به سوی عالم قدس و حرم امام رضا (ع) بود.
کسانی که در این جمع حضور داشتند، احساس میکردند که برکات دعای امام در زندگیشان میگنجد. هر چه به پرچم نزدیکتر میشدند، بیشتر حس میکردند که چگونه این پرچم، نه تنها نشانی از حرم، بلکه نشانی از امید، عشق و وفاداری به دینی ناب است. دستها به طرف آسمان بلند میشد و دعاهای عاشقانه به اوج میرسید.
سپس خدام با کلامی رسا و دلنشین، داستان زندگی امام رضا (ع) را برای مردم بازگو کردند. داستانی پر از ایمان، فداکاری و عشق به بشریت. گویی در هر کلمه، عطر حرم و صفای وجود امام رضایی احساس میشد. این کلمات به درون دلها نفوذ میکرد و باعث میشد تا هر فرد حضور امام را در زندگیش حس کند.
طاهرگوراب و گوراب زرمیخ، به محلی مقدس تبدیل شده بودند که در آن عشق و محبت به امام رضا (ع) در اوج خود قرار داشت.
گیراترین لحظات، لحظاتی بود که دلها به پرچم متبرک حرم پیوست و اشکها بر گونهها نقش میبستند. این روز، یادگاری بود از حضرت رضا (ع) که تا ابد در دلهای مردم طاهرگوراب و گوراب زرمیخ باقی خواهد ماند.
ثبت دیدگاه